قطره سیاه ( 4 ) ( پارت آخر )

NANA NANA NANA · 1400/07/27 17:51 · خواندن 4 دقیقه
قطره سیاه ( 4 ) ( پارت آخر )

این هم پارت آخر رمانم 

 

 

 

برو ادامه 

از زبان آدرین 

نمی دونم ولی وقتی گفت آدرین یه جورم شد خیلی صداش آرامش داشت خیلی خیلی نرم بود 

 

 

1سال بعد 

باز هم از زبان آدرین 

از اون روز تا الان با اسم کوچیک هم رو صدا می کنیم صداشو دوست دارم چون 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کرم ریزی 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برو پایین تر 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایین تر 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب بسه 

چون الان میفهمم عاشقش شدم 

 

 

 

یه دفعه ای نینو جلو چشم بشکن زد که باعث شد به خودم بیام 

 

نینو . پسر کجایی 

آ . همین جا 

نینو . باید بهش بگی که دوسش داری اگه نگی دیر میشه و ممکن هست یکی دلشو ببره ها 

با این حرف نینو ترسیدم راست می‌گفت باید بهش میگفتم میدونم اون مثل کاگامی نیست 

آ . ولی میترسم ردم کنه اصلأ مگه اون اینجا هست 

نینو  . به الیا گفتم تا مرینت هم با خودش بیاره 

 

از زبان مری 

الان یه سال هست که عاشق آدرین شدم ولی نمی تونم بهش بگم چون می ترسم مثل لوکا ردم کنه 

نمی دونم شاید هم نه 

الیا . دختر تو باید بهش بگی 😉

م . نه اگه اون هم مثل لوکا ردم کرد چی 

( یه نکته الیا و نینو می دونن که مری و آدری هم رو دوست دارند و به اون یکی هم گفتند و می خوان این دو را به هم برسانند و نقشه کشیدن که این دو تا را تو همون پارک اول داستان بیارن و کاری کنند تا احساسات خودشان را به هم بگم و یه نکته دیگه الیا و نینو زن و شوهرن ) 

الیا . نه نمی کنه 

م . تو از کجا میدونی اصلأ اون که این جا نیست 

از زبان راوی خوشگلتون 😍😍😍

راسو . اه اه حالم بهم خورد 

شات آپ پلیز پارازیت نده 

داشتن راه میرفتم که مری و آدری به هم خوردن و مری افتاد رو آدری که یه دفعه ای مری و آدری هر دو فراتر از گوجه‌فرنگی رسیده رسیده قرمز شدن که مری خواست بلند شه که لایلا کمکش کرد بعد پرتش کرد اون ور و رفت بقل آدرین و آدرین گفت لایلا رأسی من عاشقتم آیا با من ازدواج می‌کنی لایلا هم از خدا خواسته گفت بله و با هم ازدواج کردند و ده تا بچه آوردن که بعد از مرگ آدرین سر اموال دعوا میکردند که لایلا گفت همه این اموال مال خودمه و همه را برداشت برای خودش و رفت بعد سه سال مرد و باید بگم بچه هایش حتی سر خاکش هم نیومدن چون همه اموال را خرج کرده بود و حتی یه هزار تومنی به پول ایران هم نمونده بود 

اه اه این چیه من نوشتم 

از فراتر از گوجه‌فرنگی رسیده رسیده شروع میکنیم مری خواست بلند شده که یه دفعه داشت لیز خورد و دوباره افتاد بغل آدرین و لب به لب شد یه دفعه ای با هم پریدن هوا که دیدن الیا داره هم فیلم و هم عکس ازشون می گیره 

نینو . خب حالا بگید به هم حرف هاتون رو 

آ . مرینت 

 م . آدرین 

با هم اسم هم دیگه رو میگن 

م . اول تو بگو 

آ . باشه مرینت میدونی من ..... من ...من دوست دارم و می‌خوام درخواست ازدواجم رو قبول کنی 

م . منم دوست دارم بله .... ببب... بله باهات ازدواج میکنم 

و مری و آدری باهم ازدواج میکنند 

2 سال بعد 

از زبان مری 

امروز تولد یک سالگی کاملیا دخترمون هست باورم نمیشه یه سالش شد 

( کاملیا اسم گل ماه تولد من هست و خیلی گل قشنگی هست )

 

 

پایان 

 

 

بای تا های 👋👋👋