قطره سیاه ( 2 )
من اومدم با پارت دوم
و باید بگم یاد گرفتم برای پست هام عکس بزارم 😁
ککمکی : دیوانه
قیافت 😂😂😂
کمکی : 😠😠😠
الفراررررررررررررر 👣
از زبان آدرین
داشتم خونسرد راه می رفتم ولی از درون سوخته بودم که خانم دوپن رو دیدم طراح شرکتم ( آدرین یه شرکت معروف لباس به اسم آگراست داره 😁) نمی دونم چرا ولی داره گریه میکنه رفتم نزدیک و بهش سلام کردم
از زبان مری
روی نیمکت پارکی که همیشه قبل از مرگ مادرم با هم می اومدیم و روی این نیمکت میشستیم نشسته بودم گریه می کردم و تو دلم لوکا را فحش کش می کردم که یه نفر که صداش آشنا بود سلام کرد که باعث شد ده متر بپرم هوا برگشتم سمتش که دیدم آقای آگراست هست به خشکی شانس می خواستم یکم تنها باشم توف تو اون شانسم
( آدرین : آ ، مرینت : م )
آ : اگه می خوای می تونن برم
م : ها 😶
آ : داشتی فکر تو بلند میگفتی 😑
م : وای ببخشید قست بدی نداشتم فقط یکم ناراحت بودم برای همین حوصله کسی نداشتم البته حوصله ی خودمم ندارم
آ : قضیه لوکا هست
م : سس....ما ا...ززززز کجا نمی دونید یعنی می دونید
آ : اول اون سما نیست شما است دومن چون کاگامی هم بخواطر اون به من خیانت کرد
باورم نمیشه فکر نمی کردم کاگامی با آقای آگراست باشه
تمام ببخشید ولی داستان این جا تمام شد ولی ادامه دارد
پس
بای تا های